آیا واقعا ازدواج یک معامله و عقدی همانند دیگر عقود است؟ اگر ازدواج به معنای قرارداد و پیمان زناشویی باشد، مهر و محبت و عشق در این معامله ، در کجای آن قرار دارد؟ چگونه می توان از یک قرارداد و معامله انتظار دست یابی به آرامش را داشت که در آموزه های قرآنی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف ازدواج و همسری مطرح شده است؟ اصولا فلسفه و اهداف مهریه و صداق در آموزه های قرآنی، چیست؟
نویسنده در این مطلب به تحلیل وتبیین مساله مهریه در ازدواج های دایم و موقت پرداخته است و بر آن شد تا تحلیل قرآن را از این مساله به دست دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
در جست و جوی آرامش و آسایش
انسان همواره دغدغه آرامش و آسایش دارد. از این روست که خوشبختی و سعادت را به عنوان یک فضلیت در این دو مولفه و عنصر جست و جو می کند. البته هدف واقعی انسان، دست یابی به سعادت ابدی و پایدار است؛ چرا که به تجربه در یافته، آرامش و آسایش در دنیا از مانایی و پایایی برخوردار نمی باشد و هر دم در معرض زوال و از دست رفتن است. با این همه، آرامش و آسایش هر چه پایدارتر و ماندگارتر باشد، مطلوب تر است.
انسان راه های بسیاری را برای دست یابی به سعادت یعنی آرامش و آسایش تجربه کرده و در یافته که یکی از مهم ترین راه های دست یابی به سعادت و خوشبختی تشکیل خانواده است.
آموزه های وحیانی قرآن چون مطابق فطرت سالم انسانی است، به این مساله توجه داشته و یکی از آیات و نشانه های پروردگاری خداوند را در موضوع مودت میان زن و شوهر دانسته که ثمره ای آن آرامش و آسایش است. خداوند درباره نقش همسری در ایجاد مودت و رحمت و آرامش و آسایش می فرماید: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازوجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فى ذلک لایات لقوم یتفکرون ؛ از نشانه های خداوندی آن است که از نفس (خود) شما همسرانی را آفرید تا شما به ایشان آرامش و سکونت یابید و میان شما مودت و رحمت قرارداد. در این امر نشانه هایی از پروردگاری خداوند برای متفکران است.(روم، آیه 21)
علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلى دارند که با دستگاه تناسلى دیگرى کامل مى گردد و از مجموع آن دو توالد و تناسل صورت مى گیرد، پس هر یک از آن دو فى نفسه ناقص، و محتاج به طرف دیگر است، و از مجموع آن دو، واحدى تام و تمام درست مى شود، و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوى دیگرى حرکت مى کند، و چون بدان رسید آرام مى شود، چون هر ناقصى مشتاق به کمال است، و هر محتاجى مایل به زوال حاجت و فقر خویش است، و این حالت همان شهوتى است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده است.
(و جعل بینکم موده و رحمه ) - کلمه (مودت ) تقریبا به معناى محبتى است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد، در نتیجه نسبت مودت به محبت نسبت خضوع است به خشوع، چون خضوع آن خشوعى را گویند که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معناى نوعى تاثر نفسانى است، که از مشاهده عظمت و کبریایى در دل پدید مى آید.
و (رحمت )، به معناى نوعى تاثیر نفسانى است، که از مشاهده محرومیت محرومى که کمالى را ندارد، و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید مى آید، و صاحبدل را وادار مى کند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند.
یکى از روشن ترین جلوه گاه ها و موارد خودنمایى مودت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است، چون زن و شوهر در محبت و مودت ملازم یکدیگرند، و این دو با هم و مخصوصا زن، فرزندان کوچکتر را رحم مى کنند، چون در آنها ضعف و عجز مشاهده مى کنند، و مى بینند که طفل صغیرشان نمى تواند حوائج ضرورى زندگى خود را تامین کند، لذا آن محبت و مودت وادارشان مى کند به اینکه در حفظ و حراست، و تغذیه، لباس، منزل، و تربیت او بکوشند، و اگر این رحمت نبود، نسل به کلى منقطع مى شد، و هرگز نوع بشر دوام نمى یافت.
نظیر این مورد مودت و رحمتى است که در جامعه بزرگ شهرى، و در میان افراد جامعه مشاهده مى شود، یکى از افراد وقتى هم شهرى خود را مى بیند، با او انس مى گیرد، و احساس محبت مى کند، و به مسکینان و ناتوانان اهل شهر خود که نمى توانند به واجبات زندگى خود قیام کنند، ترحم مى نماید.
از این سخن علامه می توان دریافت که ارتباط میان همسران، ارتباطی با ابعاد و اهداف چندگانه است که سکونت ، مودت و رحمت در کنار تناسل و توالد از جمله اهداف آن است.
البته برخی تفاوت میان مودت و رحمت را این گونه گفته اند که مودت همواره طرفینی است در حالی رحمت می تواند یک سویه باشد. بنابراین، مودت همانند خدمات متقابل زن و مرد به یک دیگر است، اما رحمت همانند احسان، ایثار و عفو یک سویه است وشخص در برابر رحمت خویش متوقع چیزی نیست.
در این آیه و نیز آیه 189 سوره اعراف، هدف نخست از ازدواج و گرایش طبیعی میان زن و شوهر، سکونت دانسته شده است که آرامش و اطمینان روحی و روانی میان زن و شوهر است. پس ازدواج تندبادهایی که بر مرد و زن می وزد به سکونت و آرامش تبدیل می کند و قلب و دل را آرام می سازد.
مرد و زن همانند دو سنگی هستند که ملاط مودت و رحمت،میان آنان پیوندی ناگسستنی ایجاد می کند و زمینه ساز آرامش و آسایش می شود. به این معنا که مودت و رحمتی که خداوند میان زن و شوهر جعل و ایجاد می کند، روان آنان را به سکونت و آرامش و تن ایشان را در کنار هم به آسایش می برد. بنابراین، به هر دو جنبه مادی و معنوی یک دیگر پاسخی درخور و مناسب می دهند و مکمل یک دیگر می شوند و هر یک دیگری را به کمال شایسته و بایسته اش می رساند.
مهریه، هدیه و صدقه مرد به زن
از آن جایی که مبنای زوجیت و جفت و همسری، مودت و رحمت است، عشق و محبت است که پیوند زننده میان زن و مرد می شود. بر این اساس، اگر معامله و بده و بستان یا داد و ستدی میان زن و مرد ایجاد می شود، داد و ستد عشق و محبت و سکونت و آرامش است. از این روست که خداوند نخست بر واژه مودت که بین طرفینی است توجه می دهد. به این معنا که هر یک از زن و مرد، برای دست یابی به سکونت و آرامش روحی و روانی، چیزی از کمالات خود را به فرد دیگر می دهد تا نقص طرف دیگر به کمال تبدیل شود؛ چرا که هر یک از زن و مرد، دارای کمالی است که در دیگری نیست و نقصی دارد که در دیگری به شکل کمال می باشد. یعنی همان طور که در شکل ظاهری مرد و زن نیازمند آن هستند تا یکی همانند نرینه و دیگری به عنوان مادینه عمل کند تا چیزی به کمال برسد، در بعد معنوی نیز این گونه، نقص هریک با کمال آن دیگر کامل می شود و از میان می رود. از این روست که در برخی از آیات از همسری به عنوان لباس یک دیگر یاد شده است؛ زیرا لباس زشتی های آدمی را می پوشاند و به شخص زیبایی و کمال می بخشد. پس هر یک از همسران زشتی دیگری را می پوشاند و دیگری را به کمال می رساند و زیبا جلوه می دهد.(بقره، آیه 187)
اما عنصر اساسی در همسری که پایداری و ماندگاری آن را تضمین می کند، رحمت است که در آیات دیگر قرآن به واژگانی دیگر چون عفو، احسان،ایثار و مانند آن بیان شده است تا جلوه کم تری به این مساله داد و ستد داده شود و از حدود و مرزهای عقود و معاملات صرف و محض مادی بیرون برد؛ زیرا عقد نکاح و ازدواج هر چند به ظاهر به شکل معامله و داد و ستد است،ولی در باطن نمی توان آن را از مصادیق عقود و معاملات دیگر دانست، بلکه مصداقی از رحمت و محبت است.
یکی از ویژگی های آموزه های قرآنی این است که زندگی بشر را در دو مرتبه و فاز تعریف و تبیین می کند که از آن مرتبه عدالت و احسان یاد می شود. مرتبه عدالت مرتبه ای مرتبط با عقلانیت و مرتبه احسان مربوط به حوزه عاطفه و احساس است. ازاین روست که در آموزه های قرآنی با دو دسته قوانین حقوقی و اصول اخلاقی مواجه می شویم. قوانین حقوقی با خاستگاه عقلانیت بر مدار عدالت می گردد، در حالی که اصول اخلاقی با خاستگاه عاطفه و احساس بر مدار احسان می چرخد.
بر این اساس، قرآن به مساله مهریه از دو مرتبه و زاویه دید متفاوت می نگرد. بر همین اساس گاه از مهریه به عنوان هبه، هدیه ، صدقه و نحله و مانند آن یاد می کند؛(نساء، آیه 4) و گاه دیگر، از مهریه و صداق به عنوان اجرت و مزد یاد می کند. (نساء، آیه 24؛ مائده، آیه 5 ؛ احزاب، ایه 50 و ممتحنه، آیه 10)
با این همه باید توجه داشت که در هیچ یک از آیات قرآنی از مهریه و صداق به عنوان قیمت و بهای کالا یاد نشده و عنوان ثمن در آیات قرآنی برای مهریه نیامده است.
البته در آیات قرآنی چنان که گفته شد، واژه اجر و مزد برای صداق و مهریه آمده است. مزد و اجر همواره در برابر کاری است اجیر برای مستاجر(اجاره کننده) انجام می دهد و اجیر پس از انجام کار مزد و اجر خود را از مستاجر می گیرد.
جالب آن که در همه آیاتی که مساله اجر و مزد در آن مطرح شده، این اجر ومزد در برابر همسری نیست، بلکه در برابر نکاح و زناشویی یعنی عمل جنسی است. به این معنا که مرد در ازدواج دایم یا موقت، اگر بخواهد مزد کاری که زن با بضع خود انجام می دهد، بپرازد می بایست، مزد کامل را بپردازد و در این امر کوتاهی نکند و اجر و مزد زن را برای کاری که برای مرد انجام داده بدهد.
از این روست که در باره کنیزان، مالک مهریه، کنیز است نه مالک کنیز؛ چرا که مهریه در برابر کاری است که زن با بضع خود انجام داده است. نویسندگان تفسیر نمونه توضیح می دهند که خداوند در آیه 25 سوره نساء، تصریح می کند که مهریه کنیز را می بایست به خود او بدهید: اتوهن اجورهن ، و نفرموده: آتوا اجورهن. از این معلوم می شود که مالک مهریه خود کنیز است نه مالک او(تفسیر نمونه، ج 3، ص 349)
بنابراین، اگر از منظر عقلانی و عقلایی و حقوقی به قضیه نگاه کنیم، نوعی داد و ستد میان زن و مرد انجام می شود که نیازمند پرداخت کارمزد از سوی مرد به زن است؛ چرا که مهریه بر اساس فقه و حقوق اسلامی، اسم چیزی است که در مقابل بضع یعنی آمیزش با زن، به وسیله ازدواج موقت یا دایم یا وطی یا مرگ یا از بین بردن بکارت به صورت اجباری و فریضه واجب می شود.(جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج 31، ص 2)
در این صورت، زنانان مالک مهریه خویش هستند چه این ازدواج و آمیزش در ازدواج دایم باشد یا موقت و چه زن آزاده باشد یا کنیز و برده، او مالک مهریه خودش است.(مائده ، آیه 5 و نساء، آیات 24 و 25) بر این اساس می توان گفت که ازدواج و آمیزش از اسباب ملکیت مهریه برای زنان است(همان ) و شوهر نمی تواند منکر مالکیت مهریه از سوی زن شود.(همان و نیز آیه 20)
بر اساس این منظر حقوقی، احکام خاصی مطرح می شود که از جمله آن ها می توان به ساقط شدن مهریه در صورت عدم تعیین مهر و طلاق پیش از نزدیکی (بقره، ایه 236 و زبده البیان،ص 532) و عدم وجوب پرداخت نصف مهر تعیین شده از سوی شوهر در صورت گذشتن ولی زن از حق زن(بقره، آیه 237 و مجمع البیان،ج 1 و 2، ص 597) اشاره کرد.
اما اگر از منظر اخلاقی به قضیه ازدواج و زناشویی نگاه کنیم، در این صورت مهریه، هدیه ای از سوی مردان به همسران خویش می باشد. خداوند در آیه 4 سوره نساء می فرماید: وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً. کلمه نحله حال برای صدقات و به معنای عطیه ، هبه بدون عوض است.(مقتضیات الدرر، ج 3، ص 46؛انوار التنزیل، ج 20، ص 60)
بنابراین، وقتی از زاویه عشق و محبت و رحمت به مساله همسری و زناشویی میان آنان نگاه می شود، مرد مالی را که پرداخت می کند، در قبال بضع و آمیزش نیست، بلکه نمادی از عشق و محبت مرد به همسر است که این گونه تجلی کرده است. بر این اساس ، مرد بی هیچ محدودیتی می تواند همه ثروت خویش را به پای عشق خود بریزد. (نساء، ایه 20)
از آن جایی که بنیاد خانواده و همسری بر عشق و رحمت است تا زن و مرد در کنار هم به آرامش روحی و روانی و آسایش جسمی و بدنی دست یابند و سعادت و خوشبختی را برای یک دیگر رقم زنند، همسران هر گاه احساس کنند که زندگی برای ایشان تلخ شده و اهداف و فلسفه ازدواج را بقای خانواده در حالت کنونی شدنی نیست، می توانند از هدیه و صدقه خود چشم پوشی کنند و برای رسیدن به آرامش در همسری دیگری از هم جدا شوند.(همان)
در هنگامی که مبنای ازدواج رحمت و محبت، پرداخت هر مقدار مال از سوی مرد به زن، می بایست بی هیچ منت و چشم داشتی باشد. ازاین روست که در آیه از صدقات به شکل نحله سخن به میان آمده است.(کشاف، زمخشری، ج 10، ص 498)
به هر حال، به مساله ازدواج می توان از دو منظر حقوقی و اخلاقی نگریست؛ ولی نگاه حقوقی هرگز بازدارنده از نگاه اخلاقی نخواهد بود، چنان که نگاه اخلاقی به معنای چشم پوشی از مباحث حقوقی نیست. به سخن دیگر، زندگی با عشق آغاز می شود ولی به عللی با مباحث حقوقی و عقلانی کشیده می شود. این بدان معنا نیست که زن از حقوق خویش می بایست چشم بپوشد؛ بلکه زن می تواند از حق خویش بگذرد یا آن را استیفا نماید. از این روست که خداوند در آیه 237 سوره بقره وقتی از منظر اخلاقی و عاطفی به مساله زناشویی می نگرد، به مرد و زن توصیه و سفارش می کند که مسایل را همواره از منظر حقوقی ننگرند و در پی عدالت عقلانی نباشند؛ چرا که بنیاد زناشویی و همسری بر رحمت و عشق نهاده شده است و بهتر ومستحب است که از این منظر حتی به مساله جدایی اندیشیده شود؛ زیرا اگرهمسران نمی توانند در کنار هم به آرامش برسند،پس بهتر است که از هم به گونه ای جدا شوند که بخش عواطف و احساسات آنان هم چنان متاثر از رفتار ناخشنود اخلاقی نباشد. بر این اساس، چشم پوشی زن از مهریه و حق قانونی خود، به عنوان یک امر مستحب و ارزشمند مطرح شده است؛(بقره، ایه 237 و المیزان، ج 2، ص 245) چرا که با چشم پوشی زن از مهریه و صداق خود، نشان داده می شود که جنبه حقوقی و داد و ستد درزندگی ایشان کم تر مد نظر بوده است آن چه اصالت دارد،عواطف و احساسات است که در این زندگی مشترک به هر علتی ارضا نشده است و طرفین نتوانسته اند به این جنبه از عواطف یک دیگر پاسخ مثبت و درخوری بدهند.
این که در اسلام ، بخشش قنطار و نامحدود ثروت و مال از سوی شوهر به زن مطرح و تایید می شود(نساء، ایه 20) و از سویی دیگر، به چشم پوشی زن از نحله و فرضیه، مستحب و ارزشمند دانسته شده است، تاکید بر این معناست که از نگاه اسلام به زندگی خانوادگی و همسری، نگاه عاطفی و احساسی و اخلاقی است و جنبه حقوقی تنها برای راه برونرفت از مشکلات و معضلات میان همسران مطرح می شود. به سخن دیگر، از آن جایی که زندگی زناشویی بر عشق و رحمت در جهت دست یابی به آرامش و سکونت و خوشبختی است و این مساله در سایه پول و ثروت به دست نمی آید، مهریه به عنوان نحله،صدقه و هدیه مطرح می شود و گذشت از سوی طرفین در آغاز یا فرجام ازدواج می تواند این ارزش ازدواج را هم چنان در سایه عشق و رحمت حفظ کند و از مدل احسان به مدل عدالت و قانون و حقوق در نیاورد.
از این روست که اگر مردی به زنی هدیه و هبه ای به نام صداق و مهریه و نحله انجام داد، حرام است که این مال را پس گیرد (نساء، ایات 20 و 21 و نیز بقره،آیه 229) و اگر چنین اقدامی از سوی مرد انجام گیرد،کاری باطل و گناهی نابخشودنی است؛(همان) چرا که نمی بایست عقد ازدواج را به یک معامله و داد و ستد جنسی مانند معاملات کالا فروکاست و عشق و رحمت و محبت را تا یک کالا پایین آورد.(همان)
با نگاهی به مطالب پیشین به سادگی می توان دیدگاه اسلام به مساله ازدواج و جایگاه مهریه و صداق را در آن به دست آورد و دانست که مهریه تنها پاسخی به مهر و محبت از سوی مرد است و هدیه و هبه ای است که مرد با این کار می خواهد عشق و مهر خویش را به نمایش گذارد. بر این اساس، حاضر است تا همه ثروت خویش را به پای عشق و مهر و محبتی بریزد که آرامش و آسایش یعنی خوشبختی را برای او به ارمغان می آورد و در صورتی که این ازدواج به چنین جایی نیانجامید،به چشم پوشی طرفین اجازه داده نمی شود تا این عقد آسمانی و ارزشمند به یک عقد کالا و داد و ستد متاع پست دنیوی فروکاسته شود.
باشد به زندگی و مسایل زناشویی و خانوادگی بیش از آن که از منظر عقل، حقوق ، قانون و عدالت بنگریم،از منظر دل ، احساس ، احسان ، اخلاق و ایثار بنگریم و خوشبختی را در سایه سار چنین بینش و نگرشی تجربه کنیم.